محراب در مساجد

محراب در مسجد مکانیست برای پیشوای مذهبی هنگامی ک نماز بصورت جماعت برگذارمیشود…

محراب در مسجد مکانیست برای پیشوای مذهبی هنگامی ک نماز بصورت جماعت برگذارمیشود.معمولاً در ضلع جنوبی دیوار مسجد رو به قبله نمازگزاران بنا می‌شود، گاهی از سطح صحن مسجد وگاهی در قسمتی از دیوار فرو رفته است.

هنرمندان ایرانی محراب رانیزهمانند گنبدها ومناره هاوپوشش دیوار خارجی وداخلی وخارجی مساجد،عرصه ی هنرنمایی خود قرار داده اندتاقبله ی نمازگزاران خالی از لطایف هنری نماند وعابد را در خلوص و صفای عبادتش یاری دهد.

گچ بری

آثار موجود کهن در ایران نشان می دهد که هنرمندان ما از قرن سوم هجری به تزئین محراب

توجه کرده اند و یک نمونه از آن،محراب مسجد جامع نائین است که در نقش آن از کثیر الاضلاعهای هشت ضلعی و اشکال هندسی ساده و گلهای مختلف استفاده شده است ریزه کاری زیاد در گچ بری آن وجود ندارد ولی نقشها از زیبایی بی بهره نیستند، و چون این گچ بریعمیق کنده شده و از ظرافت عاری است چنین تصور می شود که محراب به دوره‌هایی که هنرگچ بری اولین قدمهای خودرا برمیداشت متعلق باشد.

زیباترین و پیچیده‌ترین گچ‌بریها درزمان سلجوقیان انجام گرفته است. در این عصر با کتیبه‌هایی که نقشهای مفصل و پرکار داشتند اطراف محراب  را می‌پوشاندند. قسمت بالا و اطراف طاق نوک تیز طاقچه‌ای را، حاشیه احاطه کرده بود و معمولاً در بخش بالا حاشیه زیاد تری با نقشهای درشتتر گچ‌بری می‌کردند. اطراف طاق مرکزی حاشیه مستطیلی منقوش می شد و طرح‌ها عبارت بودند از نقوش اسلیمی، نقش مو و تاک و برگهائی که سوراخ شده و شکل لانه زنبور به خود گرفته بودند.

محراب گنبد علویان همدان را که بعضی متعلق به دوره‌های بعد می‌دانند پروفسور پوپ و پروفسور مینورسکی معتقدند که در زمان سلجوقیان بنا شده است. پروفسور پوپ می‌گوید [۳۶] «از نظر استادی و مهارت در اجرای طرحها , و زیبایی در جزییات نقش , این گچ‌بری از شاهکارهای نوع خود محسوب میشود» می‌توان گفت که نقش گچ‌بری این مقبره با عالیترین نقشه قالی برابری می‌کند. حاشیه مزین خط کوفی دور طاقی که محراب در آن قرار دارد نیز خالی از لطف و ظرافت نیست. نظیر این کتیبه عالی در بیشتر مساجد اسلامی دیده شده که محض نمونه حاشیه کوفی مدرسه حیدریه قزوین را باید اشاره کرد که از شاهکارهای گچ بریکتیبه کوفی می‌باشد.

آثاری از تزیینات گچ‌بری مربوط به عهد صفوی باقی مانده است که در جای خود مورد مطالعه می‌تواند باشد‌؛ یکی از آنها که به زمان شاه اسمعیل صفوی نسبت داده می‌شودمسجد جامع ساوه است. در محوطه زیر گنبد محراب گچ بری قشنگی است که با رنگهای مختلف نقاشی شده. این گچ‌بری را ابتدا با ماده‌ای سفید رنگ پوشانده‌اند تا زمینه را برای نقاشی مناسب کنند. دیگر در مسجد میدان ساوه است که گچ‌بری شده است. محراب مسجد میدان ساوه به ظرافت و بزرگی محراب مسجد جامع نیست ولی چهار قسم کتیبه کوفی و نسخ روی آن تزیین و نقش کرده‌اند که محض همین کتیبه‌ها محراب معروفی شده است.lotfollah-11

 کاشی کاری

هنگامیکه در کاشان طریقه حرارت دادن به قطعات بزرگ سفال را آموختند محرابها را با سفال لعابی پوشاندند. از مشهورترینمحراب های کاشی کاری سه محراب در مرقد حضرت امام رضا در مشهد می‌باشد که عمل محمد بن ابی‌طاهر است ۶۱۲ هجری (۱۶ـ۱۲۱۵ میلادی). این شخص از خانواده های کاشانی بود که راز سفال سازی در آن خانواده از پدر به پسر به ارث می‌رسید.

از شاهکارهای سفال سازی کاشان محراب مسجد میدان این شهر است که فعلاً در مجموعه اسلامی موزه برلین حفظ می‌شود. از نوشته روی محراب چنین بر می‌آید که سازنده آن «حسن بن عرب شاه» است و در تاریخ ۶۲۳ هجری (۱۲۲۶ میلادی) زیور یافته است، گرچه از شهر کاشان نامی در آن نیست ولی تردیدی نیست که در آنجا ساخته شده است.

هنرمندان ایرانی کاشان از ترکیب نوشته و اشکال تزیینی به رنگ آبی و فیروزه ای که گاهی صاف و گاهی برجسته نقاشی می‌شد طرح تزیینی جدیدی برای کاشی بوجود آوردند که در تمام [۳۸] قرن هفتم و هشتم هجری (۱۳و۱۴ میلادی) آن را در قسمت مرکزی محرابها بکار می‌زدند که نمونه‌هایی موجود است و بعضی از قطعات آنها در موزه «مترو پولتین» نیویورک حفظ می‌شود.

از نمونه‌های دیگر کاشی موزائیک مسجدجامع اصفهان و مسجدیزد است که ازمحراب ‌های شگفت انگیز و عالی محسوب می‌شوند و در سال ۷۷۷ هجری(۱۳۷۵ میلادی) ساخته شده است نقشهای تزیینی چندین مسجد و مدرسه در اصفهان با کاشی معرق، از انواع بسیار ارزنده‌ای هستند که بدوره صفوی متعلق‌اند و هنر شکفته‌ای که بر دیوار‌ها و محرابها و گنبدها و مناره‌ها شان جلوه می‌کند افتخاری است که هنرمندان ایرانی نصیب ما کرده‌اند.

کاشی اسلیمی:

اِسلیمی نقش تزیینی به شکل گیاه با ساقه‌های مارپیچی است که ابتدا و انتهای آن مشخص نیست.

اسلیمی گونه‌ای از نقش و نگار است شامل خط‌های پیچیده و منحنی‌ها و قوس‌های دورانی مختلف که در تزئینات و کتیبهها و بعضی دیگر از کارهای نقاشی ترسیم می‌کنند. اسلیمی گاهی به صورت نقش اصلی و زمانی همراه با دیگر طرحها، در معماری٬ کتاب‌آرایی و هنرهای صناعی به‌کار رفته‌است.

عبارت اسلیمی منسوب به اِسْلیم، شکل دیگری از واژهٔ اسلام است و به این جهت گاهی آن را اسلامی نیز خوانده‌اند. اسلیمی یکی از هفت نقش اصلی در نگارگری سنتی ایران است. اسلیمی نمودار تجریدی «درخت زندگی» و یا صورت عام درخت به ویژه درخت تاک است که با گردش‌ها و پیچش‌های پی در پی و هماهنگ شاخه‌های آراسته به برگها و نیم برگ‌ها و گره‌های آن از پایه‌ای که بند اسلیمی خوانده می‌شود، می‌روید و با نظمی خاص و شکلی چشم‌نواز که میان اجزاء آن وجود دارد، طرحی ویژه از درخت را ارائه می‌دهد. تمام منحنی‌های اسلیمی جهتی به درون و جهتی به بیرون دارند که جزء ذات اسلیمی است که این گرایش به بی‌نهایت دارد و نشانی از جاودانگی در اسلیمی به شمار می‌رود. اسلیمی طرحی است متشکل از قوس‌های دورانی زیبا که با چنگ‌ها، ماهیچه‌ها، سرچنگ‌ها، گره‌ها و انشعاب‌های مناسب کامل می‌شود و زیبایی و شکوه خاصی را دربر می‌گیرد.

برخی از پژوهشگران، ریشهٔ این طرح را برگرفته از نقش «درخت زندگی» که در هنر ایران سابقهٔ کهن دارد، می‌پندارند. اما در هر حال اسلیمی نامی جدید است برای طرحی کهن که با شیوه‌های گوناگون و تنوع بسیار از روزگار باستان تاکنون کاربردی گسترده در هنرهای تزیینی ایران بویژه نگارگری ایرانی دارد.

باستان‌شناسان و پژوهشگران غربی به هنگام بررسی هنر اسلامی، چون با نقش اسلیمی نخستین بار در سرزمینهای غربی اسلامی چون فلسطین روبه‌رو شدند، این نقوش را عربی پنداشته، آن را «اربسک = عربانه» خواندند. در حالی که پس از مدتی دریافتند که این طرح‌ها هیچ گونه ارتباطی با عرب نداشته، و سرچشمه گرفته از هنر دیگر ملل و از همه بیشتر متأثر از هنر ساسانی، هلنی و بیزانس است اما به هر حال، اسلیمی نقوشی است که در دوره اسلامی به کمال رسیده‌است. طرحی که امروز به نام اسلیمی در هنر ایران شناخته می‌شود، طرحی تجریدی و انتزاعی (دور از طبیعت) و تکامل یافته از نقش مایه‌هایی است که در چند هزار سال کاربرد، دگرگونیهای بسیار به خود دیده، تا به صورت کنونی درآمده‌است.